سلام
خوبید
اقا این داهات رفتن ما هم شد یه داستان......
پنجشنبه ظهر به خاطر اینکه مادربزرگم حالش بد شده بود......
یعنی خدا رحم کرد....به قول خود مادر بزرگم ازرائیل بهش مهلت داده بود...زنگ زدیم اورژانس....اصلن یه وضعی بودا...
بعداز ظهرش که حالش بهتر شد بابامینا دیگه گفتن ما نمیاییم...اما محمد (عموم)بره...منم همراش برم..
خلاصه رفتیم و کلی عشق و حال .... خیلی حال داد ... تو باغها پر بود از البالو و زردالو .... سیب..... بادوم ...
این هم عکس البالووو
خلاصه اینقدر ما خورده بودیم که این اخراش از زور دلپیچه نمی تونستیم راحت بشینیم
اما حال داد
الانم حال مادر بزرگم خوبه
تو این چند وقته تابستون هیچ خابی مثه دیشب بهم نچسبید
باید برم
ان شالله مادربزرگت صدسال عمرباعزت بکنه
بازهم بری باغ وبهت خوش بگذره!
ممنون
مرسی
سلام...خوش باشی
ممنون
امیدوارم همیشه بهت خوش بگذره گرچه مشکلای زندگی گاهی برا آدم لازمه ...
به حر ف هایی که امروز زدم خوب فکر کن ...
موفق باشی
ممنون./..شاید
فکر کردم و واست فرستادم
مرسی
سلام
ممنونم از اینکه به وب من سر زدى .
وبت جالبه از صداقت مینویسى از سادگى .
راستى عکس آلبالو باز نمیشه !!!
موفق باشى .
سلام
خواهش
لطف داری
نمی دونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مرسی
خوشحالم بهت خوش گذشته.ولی عکسش مشخص نبود.
منم خوشحالم.....خودمم گیج شدم چرا نیومد
سلام آقا مهدی
وبلاگتون بخاطر شیوه نگارشتون بسیار زیباست
گفتی به شما سر بزنم ُ اطاعت شد
پیروز باشی
سلام
ممنون
شرمندمون کردی
سلام من لینکتون کردم .موفق باشیدوو
من لینکتون کردم اگه اجازه بدهید.وگرنه اگه موافق نبودید بازم خبرم کنید ممنون
نه خواهش
منم لینکتون کردم
سلام آقا مهدی
همیشه به خوشی
ممنو ن که به من سر زدین
همیشه شاد و سلامت باشید
سلام
مرسی عزیز
خواهش
بازم مرسی
سلام
با یک مطلب به روزم . منتظر حضورتان هستم .
موفق باشى
چشم حتما
مرسی
سلام
من هم امیدوارم حالتون خوب باشه وب بامزه ای دارید و از شما هم ممنونم که به وب من سر زدید. خدانگهدار!
ممنون