زندگی من

بدبختی

زندگی من

بدبختی

اخخخخخخی بعد از مدتها اومدم تا کمی بنویسم ... همچین بگی نگی این نگفته هام رو دلم مونده یه خروار شده .............خیلی دوست داشتم بیام تند تند همه چیو بنویسم اما نمی شد 

 

تو باز شروع کردی و اما من هیچی بهت نمی گم ک بذار کنار دیگه میخام خودت بفهمی ک بده تا خودت نفهمی دو سال بعد برمیگردی دوباره نعشه میکنی  ... پس همون بهتر که بهت میگم دیگه واسم مهم نیست ... دیگه هر کاری میخای کن دیگه دیگه دیگه دیگه دیگه ......  

تو ام ناراحت میشی از این رفتارم و هی خورده می گیری ب من که دیگه دوستت ندارم ... نمی دونم شاید این کارارو میکنی تا بیشتر بهت اهمیت بدم  شایدم واسه خاطر اینه که میگی زیادی دوستم داری نمی دونئم گیجم....منم هوس نعشه بازی کردم ......کاش میشد...اما نمی خام برگردم و مثل قبل خودم و الان تو بشم 

 

هوس لباتو کردم