سلام

بالاخره قرار شده با میلادینا بریم شمال.....فردا قراره بریم... یکشنبه یا دوشنبه هم بیاییم...اما نمیدونم چرا دوست ندارم برم....به خاطر دوری ... دوری از.....................

 

امشبم عروسی دعوتیم... تو این چند وقته منو اصلن خونه پیدا نمیشه کرد....اگر هم بشه در حد نیم ساعت یا یه ساعت......

 

خلاصه حالم یه جوریهههه....نمی دونم چه جوری بیان کنم...............

 

به قول یه شاعری

 

گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش........مرد سفر باش

هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش..............فکر خطر باش

 

فعلا تا بعد از اینکه از شمال اومدم