واااای که دارم میمیرم....همین الان از شمال اومدیم ..رفته بودیم سمت کلار دشت....الانم جنازه ام 

از کی بود ندیده بودمت ... نگ زدی اومدیم خونتون از راه که رسیدیم...دوست داشتم همین جور نگات کنم ...خستگی از تنم میره بیرون 

 

حال ندارم بعدا میام مینویسم....