اههههه..اهه اه اه اه اه اه اه...این دانشگام واسه ما شده معضل..اعصابمو کلی بهم ریخته...اون از واحد های برداشتم ...اینم از خود دانشگاه.........
حال و حوصله ندارم...به هیچ وجه......اعصابم خیلی خورده.......پرییشب که یه خورده دیدمش....به جز سلام به هم هیچی نگفتیم....این فقط نگاه هامون بود که بعضی موقع ها گره می خورد و صحبت می کرد...همین و بس ... سعی کردم حداقل تو اون مدت شاد جلوه بدم خودمو...نمی دونم تونستم یا نه ...................................................................
حالم بده..حالم داره به هم می خوره... حالم از خودم داره به هم می خوره ..دوست دارم گریه کنم..اما اشگی واسم نمونده ...واقعا نمونده......................................................
سلام
من صاعقه م که وبلاگم وادی بود
وادی رو جمع کردم
اگه خواستی بهم سر بزن
ناراحتم که ناراحتی
سلام اقا مهدی
من همه ی وبلاگتو خوندم البته بیشتریاشو
خیلی واسم جالب بود
خیلی خوبه که اینجا خودتو تخلیه می کنی
می شه ای دیتو بذاری ؟؟؟؟