زندگی من

بدبختی

زندگی من

بدبختی

سلام

وای پسر این بلاگ اسکای خودمونه یعنی

دمتون گرم واقعن

خیلی توپ شده

اصلا یه حال و هوای دیگه ای داره

جا داره که همینجا از مدیران محترم این سایت تشکر کنم

فردا احتمالا بریم داهات عشق و حال

از رفیقم ابکی گرفتم رفتم خونه بابابزرگه قایم کردم الانم که بارون میاد خدا کنه کسی نبینش و اب هم توش نره چون پلم نیس دعا کنید ...قراره فردا تو داهات با بچه ها بخوریم دیگه اونجا فازرو بگیریم

الان خیلی خوشحالم

نمی دونم چی دارم مینویسم

فعلا تا بعد

عیدتون مبارک

سلام بر همه

عیدتون مباااااااااااااااااارک

ایشالا صد سال به ایین سالها

به پای هم پیر شین

ایشالا تولد صد سالگی

.

.

.

.

.

دیشب همه خونه بابابزرگه بودیم کلی حال داد...شبشم اودیم بیداربمونیم نشدهر کی رفت یه سمتی

دیگه نشد بیدار بمونیم

اما حال داد

امروزم تا اینجا خوب بود...شوهر عمم مثه اینکه کشیده بود خیلی توپ بود... یه شوخی هایی می کرد که نگو دیگه ما ریسه رفته بودیم دیگه

جاتون خالی

شب هم خونه اون یکی بابابزرگه چتریم تا بببینیم چی میشه

راستی یه اتفاق جالب افتاد...دیشب رفیقم بهروز سیبیل(اسم باباشه)یه دختررو میخاد ... دختره بهش اعتماد نداره و باهاش دوست نمی شه... بعد این بنده خدا زنگیده به ما که تو بگو چیکار کنیم که این دختره اعتماد پیدا کنه زنگیدم به تو چون تو تجربت بیشتره منم از تعجب شاخ درآوردم

میگم با کی کار داری .. از این جا اساس کشی کردن رفتن میگه جدی باش منم گفتم چیزی به ذهنم نمیاد کلی زنگیده اخر هم نتیچه نداد

اخه منو چه به اینجور حرفا

فعلا تا بعد

سلام

خوبید

باز هم پیاپیش عیدتون مبارک

این هم از رو بیکاری بود که اومدم

حوصلم سر رفته

دو روز بیشتر نیسیت که خونه ایم هااااااااااا اههههههههههه

قبلا همش می گفتیم بریم خونه الان میگیم بریم مدرسه

اخه شما بگید به ما هم میشه گفت ادم!

فعلا تا بعد

سلام

بعد از مدتها باز اومدم.... و دوباره باز کامپیوتر ویروسی.... تو این مدت خیلی اتفاقهای جلب و غیر جلب بود که یکی از اونها اخراج از مدرسه بود یعنی میخاستن اخراج کنن ها اما تعهدو اینا ... دگیه اخراج نکردن اما خیلی تابلو شدیم چپ می ریم راست میریم اقای...کجای میری چرا دیر اومدی چرا دیر میری ...خلاصه از این حرفا دیگه

در هر صورت منو ببخشید راستی عید همتون پیشاپیش مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک

ایشالا صد سال به این سالها و.... ایشالا به پای هم پیر شین.... ایشالا کیک صد سالگی و اینااااااااا

من برم دیگه کار دارم

فعلا تا بعد

یه روز جمعه نشد که ما مثه ادم خونه بشینیمو داستان نداشته باشیم ... ریدم تو این زندگی نکبتی....

از همون اول صب باباهه اصابمونو خورد کرد الانم که ننم... گوشیم زنگ خورده سریع اومد گوششو چسبونده به چوشی میخام ببینم کیه من هولش دادم اونور گفتم برو بابا ... که اونم بهش برخورد... اصلن نمی شه یه روز جمعه تو خونه بدونه دردسر باشیم ...اههههههه.... نمیدونم شایدم اونا درس میگن اما هم اصاب خودشونو خورد میکنن هم اصاب مارو ... خیر سرمون میخاستیم ادم شیم که نمیذارن دیگه

خیلی داغونم احتیاج دارم به داد زدن ... گریه کردن ...اماااااااااااااااااا

از نوشته هامم معلومه که حالم خوب نیست پس فعلا

سلام

تسلیت میگم شهادت اقام امام حسین(ع)

خیلی زود گذشت انکار نه انکار که فردا سوم اقامونه .. هر سال که میگذره زودتر از سال قبله نمی دونم حکمتش چیه

امروزم مدرسه پیچیده شد... تا جلو در با رفیقم رفتیم ..اما حال نداشتیم بریم تو همونو گردش کردیم اومدیم خونه ... الانم که حال ندارم

راستی اینم بگم که دیگه عنوان نمیذارم چون قبلا همش شماره بودو قاطی میکردم دیگه از این به بعد خودمو راحتتتتتتتتتت میکنم شماره هم نمیزنم

فعلا تا بعد