زندگی من

بدبختی

زندگی من

بدبختی

۱۵

سلام

 منو ببخشید تو پست قبلی حالم خیلی بد بود... واقعا داشتم می مردم...شبشم اصلن خابم نبرد... با هیچکی هم حرف نمی زدم... سگرمه هام هم تو هم بود... اهنگ گذاشته بودم صداشم زیاد کرده بودم و تو حال خودم بودم... تازه شامم نخوردم... داشتم از گشنگی می مردم تا ساعت دو بیدار بودم داشتم فوتبال نیگا می کردم... فرداشم صبونه نخوردم... یهو دیدم مرتضی با محسن اومدن... بعد با هم رفتیم بیرون ... خیلی حال داد ... یخورده راحت شدم... دیگه اون حال و نداشتم... خلاصه کلی حال داد اساسی

راستی دعا کنید عموم از پیش ما نره... اگه اون بره .............................

اینم بگم... من کارنامه گرفتم یه دونه اوردم... اونم زیست بود... نازمه گفت اگه اعتراض بزنی قبولی... منم سریع برگه روبرداشتمو اعتراض زدم...گفت برو دوشنبه بیا...به احتمال 200% قبولم می کنن....میدونید چیه... من اصلن تو زیست نمی کشم

در عوض زبااااااااان عالییییییییی.... ریاضییییییییییییییی عالیییییییی... عربییییییییی عالیییییییی... اما این زیست بی همه چییییییییییییییی.... اصلن تو مخ من یکی نمیره... کشش زیستو ندارم..

من تو فامیل به هیچکی نگفتم که اوردم... اما شما که............................

من الان سر کارم تا یخورده بیکار می شم سریع میام اینترنتتتتتتتتت..(البته بودم الان خونه ام)

من برم تا بعد

۱۴

اههههه... لللللعععععننننننننتتتتتت ببببهههههه ااییییییییییننننن ززززززززززننننددددددددگگگگگگگگگیییی

اینم زندگی ما داریم... همش به ما گیر می دن

اگه یه موقع خودکشی کردم بدونید تقصیر بابامه

دوست دارم با صدا بلند گگگگررررریییهه کنم

دوست دارمک یکی بزنه در گوشم

دوست دارم داااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد بزنم(الکی)

دوست دارم.....................................

چپ میریم ... کککججججججاا بودی؟ راس می ریم ککجججججججججاااااا بودی

از در می یام تو میگه کججاااااا ببوووووووووودی؟ اصلن اصابم رو خورد کرده

انگار خودش بچه بوده بیرون نمی رفته با رفیقاش

انگار تا ساعت ۱۲ با کسی بیرون نبوده

خدا رو شکر ما رفیقامونم خلاف و سیگاری و غیره نیستند همه سالمن

مجتبی قراره بره یه جا کار کنه... من هم گفتم من هم باهاش برم ... قاطی کرده برام

میگه من دوست ندارم از این کارا بکنی...

به طور کاملا دهن ما رو سرویسسسسسسسسسس کرده(دیگه خودتون بفهمید دیگه)

خدایی شما ناراحت نمی شید جلو جمع پیش کل فامیل ضایع بشین.... یا هی بهتوون گیر بدن کجا بودی

مخصوصا این که پسر هم باشی ... اونم چی تو سن و سال ما

دیگه ادم از زندگیش سیر میشه(البته مکن که آدم نیستم)

نمی دونم شایدم برا خودم می گه... اما راهشو بلد نیست...مثلن امروز رفتیم استخر... منو دو تا عمومو با رفیق عموم

برگشتنی یه خورده دیر کردیم... ضررتتتتتییی زنگیده که کجایییید؟ چرا نمییاااااااد؟

بعد من گوشیو گرفتم میگه سریع بیا خونه باهات کار دارم

من تا اومدم میگم چی کار داری

میگه همین می خواستم بگم زودتر بیایی خونه

خدایی شما باشید نمی خاید خودکشی کنید

من برم شرمنده فقط اومدم اینو بنویسم راحت بخابم ... حالم واقعا بده

بای

 

۱۳

سلام

فوتبالو دیدید

من سر کار بودم اونجا به زور دقایق اخر یه تلویزیون پیدا کردم و سریع فوتبالو گرفتم

دیدید که مساوی کردیم... من گفتم می بازیم... اما مساوی کردیم... گرچه مساوی در برابر انگولا باخت

 بحساب می یاد... اگه بازی و دیده باشید فهمیدید که زندی و مهدوی کیا و معدنچی و میرزاپور خوب بازی

 کردند

جناب آقای پیرمرد علی دایی هم کا ماششششششالللللللللللااااااااه رییییییده بود(البته ببخشیدا) بعد از اون

 مسعود شجاعی بود... اصلن من نمی دونم چرا اینو اورد تو این جوونههههه... شاید بازی های ملیش دو رقمی

 نشده باشه... اینو گذاشته اینم که هی سوتی می دددهه... منم اصابم خورد شده بود تو دلم فحش(فحش بد نه هااا)

می دادم بهش... بعد از اون رسول خطیبی بود که اونم فقط تک روی می کرد ... اصلن خوب بازی

 نکردیمااااا ...

برگشتنی تو میدونه هفت تیر کلی موتوری از این پلیس ملیس ها بوووووووود...  فک کنم برا ضد شورش

 بودند...

راستی امشب آرژانتین با هلند بازی داره... امیدوارم که ببره.... من که میکم قهرمان میشه

تا بعد بای

۱۲

سلام

دیروز روز خوبی بود... یه یارو اومده بود دستگاشو ببره... یخورده منگ می زد... هی چرت و پرت

می گفت... منم که کلی سیاست.. اصلن نخندیدم.. جان شما... اقا خیلی باحاله.. می گه اشانتیون کیف سی دی

و پد موس و کاور و حدست(ببخشید نمی دونم درسته یا نه) بذار... منم که دیگه ماشالا بزنم به تخته قربون

خودم برم اصلن انگار نه انگار که مشتری هست ریسه رفتم از خنده... خیلی لهجه باحالی هم داره نمی دونم

کرمانیه کرده یا شاید لر... اما در کل مرد جالبیه... ادم رکیه... بعد از اون رفتم خونه دیدم ای بابا... ای دل

غافل... ما از دنیا عقبیم... کل فامیل(البته نه کل کل ها ) خونه ما بودن...سعید هم اونجا بود... بعد من رفتم

میوه بخرم برگشتنی دیدم سعید با گریه داره میره... میگم هی اقا کجا کجاااااااا؟... تا برگش دیدم داره گریه

می کنه گفتم چی شده؟... گف خداحافظ.

رفتم بالا دیدم دعواش شده با مادربزرگم سر خونه عمومینا که دارن تازه میسازن می بینی تروخدا اصلان

 بهتره نسازیم... خلاصه به تیپ و تاپ هم زدن...که چی؟ چرا نمیری کار کنی؟ نمی دونم حق و به کی بدم...

بعد دیگه تا دو ساعت بعد حرف اون بود... ولش کن دیگه بیاییم بیرون

امروزم که اومدم حوصلم سر رفته گرچه تا ساعت 1 خوب بود بعد از اون یه خورده حوصلم سر رفته

من برم تا بعد

۱۱

سلام

پیی روز  ناهار که خوردم رفتم سر یه دستگاهه... اون تعمیری بود... اونو درستش کردم...

بعد رفتم سر یه دستگاه دیگه اون جدید بود ویندوزش رو تموم کردم... بعد ساعت شد حدود پنج...

اقا منو میگی انگار شونصد سال بود نخوابیده بودم... به زور بیدار موندم اما نتونستم کارشو تموم کنم

 موند برا دیروز

امروزم بیدار شدمو اومدم اینو تموم کردم... راستی یه خبر مرتضی اومدهههه... امروز قراره زودتر برم...

میخوام برم پیش مرتضی... از کی ندیدمش... شاید یه ماه بشه دلم براش تنگ شده...

الان ابرام داره می خونه... اهنگ تک تک با ابرو خیلی باحاله... من کلا از اهنگهای این دو خیلی خوشم میاد...

دیشب تا رفتم خونه خیلی خابم میومد یه فیلم قشنگ هم داشت... اسمش ارواح ناآرام  بود چیز توپی بود...

من عاشق فیلم ترسناکم... نخسوزن از این ارواح مرواح دارا... اما چه کنم که دیشب خابم بردو نتونستم

ببینمش هر کی تا اخر دیده برام تعریف کنه

راستی امروز ایران بازی داره من که میگم می بازه... با این بازیککنایی که ما داریم میبازیم

اگه ببازه برانکو عوض میشه

فعلا تا بعد فوتبال

۱۰

س ل ا م

خ و ب ی د ؟

خیلیییی خسته ام... امروز از ساعت هفت بیدار شدم... رفتم سرکار... تا الان که اومدم شده بیس دیقه به نه... دهنم صاف شده...اما روز خوبی بود... با خیلی ها سر کله زدم... یارو دستگاشو اورده دو ساعت نشسته که چی من درستش کنم... اخرسر حوصلم سر رفتش گفتم شما بفرماید درست شد بهتون زنگ می زنم... دستگاشم پر از این اتوکد و اینجور حرفا... خلاصه پیچوندمش... بعد که از اونجا اومدم رفتم مغازه پیش  عمو جونم... تا رسیدم دیدم داره یه دستگاه ردیف میکنه (اونم تو این کاره) دیدم داره یه کار تایپ و تموم میکنه من سریع رفتم نشستم پای دستگاهو سریع تمومش کردم و الانم اومدم دارم می تایپم

اتفاقات چند روز ژیش هم پایین نوشتم

دیروز هم دیدید ما از رقابتهای جام جهانی 2006آلمان حفذ شدیم... اما در کل بچه ها بد بازی نکردند( خوب هم بازی نکردندا)... دیروز کلی با مجتبی حال کردم... رفتم خونشون دستگاشو درس کردم... باباهه قرار بود بیاد خونه ها اما نمیدونم چی شد مارو پیچوند گفت نیا ما هم نرفتیم اما دیدم خودش برا فوتبال نیومد...

نمی دونم شاید زیر سرش بلند شده باشه... شایدم شلوارش دوتا شده... شایدم از وسط به دو طرف..

جمعه از صب که بیدار شدم رفتم خونه عموم(وسطیه)... داره خونشو تعمیر میکنه... ما هم همه بسیج شدیم رفتیم کمممممممممک... من و سعید با هم کار می کردیم بقیه هم با هم... اهان اینو بگم من داشتم دیوارو با تیشه زخمی می کردم بعد یارو اوستا کاره اومد پیش من(میخاست دخالت کنه تقصیر من چیه؟) بعد یهو سر تیشه پرید خوررد توووووو سرش... من و میگی... اون و میدیدی... بعد دیگه تا رفت من زدم زیر خنده... من بیشترر تو کار دیوار چینی بودم و گچ و خاک درس میکردم... بعد بعدازظهر من و سعید به طرز خیلی زیرکانه ای پیچوندیم... رفتیم ساعت نه شب اومدیم.. من دو تا تی شرت خریدم بعد با هم رفتیم یه چی خوردیم و اومدیم... بعد اونشب هم ما اونجا چتر شدیم ... میدونید چه جوریاس... عموهام پیش بابابزرگه زندگی میکنن... دیوار به دیوار همند... اینجوریاس

پنجشنبه هم که اصلا خوب نبود خیلی حالم گرفته بود نمی دونستم چیکار کنم... هی دور خودم می چرخیدم... اصابم ریخته بود بهم... خیلی بد گذشت... بعدش هم خالم رفت... دیگه بدتر حالم گرفته شد...

راستی از تولدم بگم... شب خالم که اینجا بود هیچ بعد پسرعممهم اومدن اینجا (با زنش)... اما زیاد حال نداد... کسی نبود تیکه بندازه بخندیم... جمع شده بود مث جمع قریبه ها ... اما خوب الان پونزده و تموم کردم دیییییییییگگگههههه...

فعلا