زندگی من

بدبختی

زندگی من

بدبختی

سلام 

بعد از اون چند روز که بودی و بودم و خیلی بهمون حداقل به من خوش گدشت ...اما الان نیستی..میدونی چیه دوست دارم هر روز باشی پیشم... دوست دارم حست کنم 

نمی دونم  شایدم من خودخواهم ...شایدم تاراحتی ..شایدم میگی زیاد نباید پیشم باشی..واقعا نمی دونم 

 

زودتر بیا پیشم...................

سلام خوبید  

من عالیم...نمی دونم شما هم این احمد هلت رو گوش دادید یا نه اما خیلی باحاله ...عالیمم اون میگه باید بگیم .. 

 

الان داشتم اونیکی وبلاگمو میدیدم ... حرفامو داشتم میخوندم دیدم واقعا الان خیلی حالم بهتر از اون موقعس اون وقتها همش داریوش بود و غم و گریه واسه عشقم اما الان انقدر رو خودم کار کردم که دیگه هیشکی نمی تونه ناراحتم کنه خیلی خوبم شدم.... واقعا همش میخندم مخصوصن که پیشش باشم ...هیچی دیگه.... 

 

خدا مواظبش باش  

 اما خوب طی این چند روزه یه تصمیمی گرفتم که زیاد دیگه بهت گیر ندم...خودت که داری میبینی....درسته زجر میکشم و..اما میخام تو راحت باشی...من که فقط دارم میبخشم ..اشکال نداره دوست دارم عزیزم ...وگرنه این کارارو نمی کردم.... 

 

کلا زندگی شیریم میشود

 

امروز خیلی خوش گذشت ... صب که یعنی ظهر ساعت ۱۱ مجتبی از خواب بیدارم کرد..با هم رفتیم ماشینشو درس کنیم...بهت مسج دادم جواب ندادی ... منم که کار داشتم ...مجتبی هم واسم یه چی گرفت و خوردم و نرکید دیگه فازم فاز خنده شده بود .. که خواهرم زنگ زد و گفت نهار خونه بابابزرگیم بیا... منم که فاز خنده ..تو هم که بودی کلی خندیدیم...میخاستم بیام باز پیش مجتبی که گفتی نرو..منم نرفتم و موندم...بعد خواهرم گفت بیابریم میخام کفش بخرم .. داشتیم میرفتیم تو هم اومدی....یه مزاحم دیگه هم میخاست بیاد که خدارو شکر نیومد و ما رفتیم و کلی هم حال داد البت یه خورده چرت و پرت گفتی اما خوب بود و بعدش هم رفتیم یه کافی شاپ و بستنی خوردیم .... بعدشم اومدیم به زور اوردمت خونمون شام ... بعدم که رفتیم بالا پشت بوم و سیگار کشیدی...اما اینا یادت باشه .... که خیلی نامردی سر همین سیگارت ...من به خاطر تو ترک کردم اما تو این کارو نکردی ....اشکال نداره .. البت من جدیدا میشکم اما به تو فعلا نگفتم...جالا کی بگم خدا می دونه..... 

 

فردام امتحان دارم ..خدا ککنه قبول شم.... دلم میخاد از همه چی بنویسم ..اما سرم درد میکنه و خوابم میاد 

  

خدا مواظبش باش...همیشه  

 

تا بعد

اره بعد از اون منم دی گه جواب ندادم .. تا دیدی منو خونه عمم...منم نعشه نعشه بودم...چون اعصابم خیلی خورد بود...خلاصه...رفتم جلو در تو هم اومدی یکم با هم صحبت کردیم...من که یادم نیست چی می گفتم ... 

اما فرداش گوشیمو  دراوردمو مسج دادیم..اولش که باز زدی تو پرم...اما بعدش اومدی سمتمو گفتی که اره..یعتی باز زدی زیر قولت ..منم اعصابم خورد لود..گفتم بذار برای بعد با همم صحبت میکنیم...دیشبم که دیدمت اما نشد اونجوری با هم صحبت کنیم....اینا فقط یادت باشه دیگه که چقدر منو اذیت میکنی...اما اشکال نداره.. 

 

خدا مواظبش باش

اهان الان بهتره 

میگفتم دلمو شکوندی بدم شکوندی... 

امروز که محتاج توام چای تو خالیست ...فردا که میایی به سراغم نفسی نیست 

 

اره الان دیگه نفسی ندارم...اون شب که محناج بودم اونجوری جواب دادی ...الانم دیگه نفسی ندارم...خیلی نامردی ...به خدا .. نمی دونم کسی کنارت بوده که اونجوری جواب دادی ..یا اعصابت خیلی خورد بود..که در هر دو صورتم حق اونجوری گفتن نداشتی..دیروزم خونه خالم بودیم یه اس دادی جوال ندادم تو هم دیگه ندادی ... 

 

دلم گرفته 

 

هنوزم دوست دارم بیشتر حتی..دفعه پیش یه قلب سالم بود ...اما الان یه قلب شیکستس که هر تیکش اندازه یه قلب سالمم دوستت داره  

inam az not boke ma ...ama farsi nadaram felan bayad fingilish type konam ....

dishab ye harfi zadi vaghan delam shekast....vaghan ha...

injori nemisshe...farsi nasb mikonam bad miam

khodafeez